تاریخ انتشار :دوشنبه ۳۱ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۰۷:۵۲
از مذاکرات محرمانه دومة‌الجندل تا لوزان
به گزارش سرویس فضای مجازی عصرهامون،

وبلاگ "رسای اندیشه" نوشت:

«دومة‌الجندل» مکانی است مابین عراق و شام (تقریبا منطقه‌ای بی‌طرف) که ابوموسی اشعری و عمروعاص، طی یک توافق نوشته‌شده، 8 ماه فرصت مذاکره داشتند[1] تا در فاصله آتش‌بسِ موقت میان سپاه امام علیعلیه‌السلام و سپاه معاویه (که از شام به بهانه انتقام عثمان و قبضه‌کردن خلافت مسلمانان آمده بود) به داوری بنشینند. مبنای داوری هم طبق کلیات توافقنامه حکمیت قرآن و سنت پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله بود.

تقریبا همه از نتیجه حکمیت و کلاه گشاد عمرو عاص در دومة‌الجندل خبر داریم.

اما ابوموسی را چقدر می‌شناسیم؟ آیا او فردی بوده ساده‌لوح، کم‌سواد و کم‌بهره از اسلام و فاقد سابقه مبارزاتی؟ و یا برعکس؟ و نیز عمروعاص را چقدر می‌شناسیم و از سابقه اسلام‌ستیزی و مسلمانی او چقدر می‌دانیم؟

موافقان و مخالفان توافق دومة‌الجندل چه کسانی بودند و بعدها چه کردند؟ مذاکرات محرمانه دومة‌الجندل و نتایج آن چه آثاری بر جامعه گذاشت؟ آیا نتیجه مذاکرات به استحکام حکومت اسلامی انجامید یا معاویه را به مقام امیرالمؤمنینی رساند؟

 

اول: ابوموسی اشعری که بود؟

1. نامش عبدالله بن قیس، معروف به ابوموسی اشعری. مردی زیبارو، کوتاه‌قامت و لاغراندام، با صورتی‌ کم‌مو. دارای صدایی زیبا و رسا در قرائت قرآن، چندان که به آوای خوش در تلاوت مشهور بود.[2]

2. اصالتا یمنی بوده و در مکه مسلمان شده است. بنابر نقلی جزو مهاجران به حبشه بوده است[3] (این نشان از سابقه بالای مسلمانی و مبارزاتی ابوموسی دارد).

3. در زمان پیامبرصلی‌الله علیه و آله و در جنگ طائف، بعد از شهادت برادرش ابوعامر، فرماندهی سپاه را به عهده گرفت و پیروز شد.[4]

4. معلم و مدرس قرآن و احکام در مکه به امر پیامبر صلی‌الله علیه و آله.[5]

5. فرماندار بخشی از سرزمین یمن به امر حضرت رسول در سال دهم هجرت-.[6]

6. ادامه ریاست بر بخشی از یمن در دوره خلافت ابوبکر.

7. 12سال حکمرانی بر بصره در دوره خلافت عمر.[7]

8. اولین بار، او به عمر، لقب امیرالمؤمنین داد.[8]

9. فرمانده سپاه بصره و فرمانده نبرد شوشتر. فتح خوزستان، فارس و حتی اصفهان، تحت فرماندهی ابوموسی صورت گرفت.[9]

10. محموله ثروتش را در جنگ بصره بر 40 استر بار کرده و همراه سپاه برد تا همراهش باشد.[10]

11. حکمرانی کوفه در زمان عثمان.

12. عزل او از ولایت کوفه در زمان حکومت امام علیعلیه‌السلام به دلیل کوتاهی در تجمیع سپاه برای نبرد جمل (ابوموسی تحت فشار شدید مردم کوفه با امام علیعلیه‌السلام بیعت کرد و خود راضی به این بیعت نبود. او جنگ جمل را مسلمان‌کشی و نبرد با همسر پیامبر شمرده و دوری مردم را از آن بهترین تصمیم می‌دانست. امام در ابتدای کار با اصرار مالک اشتر بر این‌که مردم از ابوموسی راضی‌اند، او را تا مدتی بر حکمرانی کوفه باقی می‌گذارند اما در اثر کوتاهی‌اش در جمع‌آوری سپاه برای جمل، در نامه‌ای او را به شدت سرزنش و عزل می‌کنند).[11]

نکته: ابوموسی‌ایی که در مذاکرات دومة‌الجندل، نتیجه را به رغم همۀ دلواپسی‌ها و نگرانی‌های امام و یارانش (مالک اشتر، ابن عباس و...) به معاویه وامی‌گذارد، کلکسیونی از افتخارات مبارزاتی و اسلامی است. او فردی عامی و عادی نیست اما دشمن از او زیرک‌تر است و از هیچ نیرنگی غافل نمی‌شود.

 

دوم: عمروعاص که بود؟

1. عمروبن عاص، فرزند وائل (وائل از کسانی بود که در هجو و آزار پیامبرصلی‌الله‌علیه‌و‌آله اشعار بسیار سرود و به نفرین حضرت گرفتار شد و مرد. وائل کسی است که حضرت را ابتر خطاب کرد. آیات 94 تا 96 سوره حجر در مذمت او و سایر مسخره‌کنندگان نازل شده است).[12]

2. مادرش سلمی (یا لیلی) ملقب به نابغه و از زنان بدکاره و فاحشه دوره جاهلیت در مکه و صاحب پرچم بود. چون بعد از وضع حمل عمرو، پدرش ناشناخته بود، مادرش او را به وائل نسبت داد (او را دست به خرج‌تر از ابوسفیان می‌دانست! با این همه ابوسفیان، عمرو را فرزند خود می‌نامید و البته که از همه هم بیشتر به او شبیه بود).[13]

3. او را برای استهزاء ابن‌النابغه می‌نامیدند (به اعتبار نام مادرش) چون پدرش واقعا شناخته‌شده نبود.

4. اعراب او را فردی شجاع و بسیار حیله‌گر می‌دانستند.[14]

5. نفرین‌شده پیامبر صلی‌الله علیه و آله به جهت شدت آزاری که حضرت از او می‌دید.[15]

6. قبل از اسلام‌آوردن به شدت پیامبرصلی‌الله‌علیه‌و‌آله را می‌آزرد و مسخره می‌کرد. یک‌بار در سجده نماز شکمبه شتر بر پشت حضرت ‌گذاشت که کثافات آن بر بدن مبارکشان ریخت. حضرت در حال سجده اشک می‌ریخت و نفرینش می‌کرد.[16]

7. هنگام مهاجرت زینب (دختر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله) به مدینه، به هودج او چنان حمله کرد که بچه‌اش از ترس حمله عمروعاص سقط شد.[17] در این واقعه هم حضرت، عمروعاص را نفرین می‌کنند. (پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله چهار دختر از حضرت خدیجه داشتند که حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیهما از همه کوچک‌تر بودند).

8. در جنگ بدر و احد علیه مسلمانان حضور فعال داشته و در جنگ خندق از فرماندهان سپاه قریش علیه پیامبر بوده است.[18]

9. نماینده کفار قریش برای بازگرداندن مهاجران مسلمان از حبشه که البته موفق نشد.

10. در سال هشتم هجری، به همراه خالدبن ولید در مدینه اسلام آورد اما به شرط آنکه اعمال زشت گذشته‌اش بخشیده شود.[19] [ظاهرا توبه کرده است!]

11. از طرف پیامبرصلی‌الله‌علیه‌و‌آله مأمور شد تا برای جنگ با شامیان از سرزمین اجدادی‌اش نیرو جمع کند.[20]

12. از جمله کسانی که برای دعوت پادشاهان به اسلام، نامه برده است.[21]

13. در روزهای آخر حیات حضرت رسولصلی‌الله‌علیه‌و‌آله، ایشان عمروعاص را برای فرمانداری عمان، به خارج از مدینه فرستادند.[22]

14. از افراد نزدیک به ابوبکر و عمر و مسئول جمع‌آوری زکات از مناطق مختلف در دوران خلفای اول و دوم.[23]

15. فرمانده سپاه ابوبکر برای فتح شام.[24]

16. فرمانده فاتح فلسطین و اردن در زمان عمر (که به دستور عمر، حکمرانی شامات را به معاویه سپرد و رهسپار فتح مصر شد و آن‌جا فتح را کرد).[25]

17. عزل از حکمرانی مصر به دستور عثمان و آغاز دشمنی عمروعاص با او.[26]

18. تحریک مردم و صحابه بر قتل عثمان (در زمان قتل عثمان او خود را از مدینه دور کرده و در قصرش در وادی‌السباع ساکن شده بود. هنگام شنیدن خبر قتل خلیفه گفت: او را کشتم در حالی که خود در وادی‌السباع هستم! نقل شده روزی عمروعاص به عایشه گفت: کاش در جنگ جمل کشته می‌شدی تا ما مرگ تو را وسیله سرزنش علی می‌کردیم).[27]

19. پس از قتل عثمان، او دعوت معاویه را برای جنگ با خلیفه مسلمین (امام علیعلیه‌السلام) پذیرفت، اما به شرط حکومت بر مصر و کسب همه دارایی آن.[28]

20. شرکت در جنگ صفین و طراحی نیرنگ قرآن‌های بر ‌نیزه و مذاکرات دومة‌الجندل و حکمیت.[29]

21. نماینده سپاه شام در مذاکرات محرمانه دومة‌الجندل (او با اغوای صحابه پرسابقه‌ای چون ابوموسی نتیجه مذاکرات را به نفع معاویه تمام کرد).[30]

22. حکومت بر مصر در دوره معاویه.

نکته: عمروعاص در مذاکرات دومة‌الجندل، 85 ساله است. او در 90 سالگی و در منصب حکمرانی مصر می‌میرد.[31]

 

مفاد پیمان حکمیت در جنگ صفین:

[نکته: به کلی‌گویی و ابهامات بندهای توافق‌نامه دقت کنید؛ از جمله این‌که مشخص نمی‌کنند اصل نزاع بر سر چه بوده است. معلوم نمی‌شود کدام اختلاف بناست طبق قرآن حل بشود! جنگ داخلی صفین، 65 هزار مسلمان را به کشتن می‌دهد.[32] بانی این جنگ ویرانگر داخلی، سهم‌خواهی معاویه است].

1. هر دو گروه بر داوری قرآن و مراجعه به آن در موارد اختلاف رضایت می‌دهند.

  1. علی و پیروانش ابوموسی اشعری را به عنوان ناظر و داور برگزیدند و معاویه و پیروانش عمرو عاص را.

[نکته: امام علی‌علیه‌‎السلام، ابن عباس و مالک اشتر را از طرف خود برای حکمیت اجباری معرفی کردند اما 20هزار شمشیر به دست سپاه به رهبری اشعث بن قیس (منافق کوفه) گفتند فقط ابوموسی و لاغیر. برخی دلائل آن‌ها چنین بود: یمنی‌بودن ابوموسی و سکوت و توقف او در جنگ جمل و عدم نبرد با همسر پیامبر که مانع کشتن مسلمانان می‌شد!][33]

  1. اگر در مواردی داوری قرآن به کار نیاید، به سنت و سیره پیامبر مراجعه خواهند کرد.
  2. به اختلاف دامن نمی‌زنند و از هوی و هوس پیروی نمی‌کنند.
  3. جان و مال و ناموس هر دو داور تا هنگامی که از حق فراتر نروند، محترم است.
  4. اگر یکی از دو داور پیش از انجام وظیفه بمیرد، امام آن گروه، داور عادلی را به جای او بر می‌گزیند.
  5. اگر یکی از پیشوایان پیش از داوری بمیرد، پیروان او می‌توانند فردی را به جای او برگزینند.
  6. اگر داوران به تعهد خود عمل نکنند، امت حق دارد از داوری آن‌ها بیزاری جوید.
  7. از زمان نگارش پیمان حکمیت تا انقضای آن، جان و مال و ناموس مردم در امن و امان است.
  8. سلاح‌ها تا پایان دوره صلح باید بر زمین نهاده شوند و راه‌ها امن گردند؛ و در این مورد، میان حاضر و غایب در این واقعه، تفاوتی نیست.
  9. بر هر دو داور لازم است در جایی میان عراق و شام اقامت کنند و جز کسانی که آنها می‌خواهند، کسی در آن جا حاضر نشود.
  10. اگر هر دو داور بر طبق کتاب خدا و سنت پیامبر داوری نکنند، مسلمانان به نبرد خود ادامه خواهند داد و هیچ تعهدی میان طرفین نیست.[34]

[نکته: طبق بند 9، صلحی موقت میان طرفین پدید می‌آمد و طبق بند 11، مذاکرات محرمانه می‌ماند و طرفین هر مقدار از اطلاعات را که خودشان می‌خواستند و برای هر که صلاح می‌دانستند منتشر می‌کردند.

جالب آن‌که در طی این مذاکرات محرمانه که جز ابوموسی کسی از طرف سپاه امام علی علیه‌السلام حضور نداشت، در طرف مقابل عبدالله‌بن عمر، مغیرةبن شعبه و عبدالله بین زبیر نزد معاویه آمده بودند و در جریان ملاقات عمروعاص با ابوموسی حضور داشتند!][35]

 

نتیجه مذاکرات در دومة‌الجندل:

- فراموشی اصلِ نزاع امام علیعلیه‌السلام با معاویه. امام به عنوان خلیفه مسلمانان، از معاویه خواسته بود تا حکومت شام را تحویل بدهد اما او تمرد کرده و به بهانه انتقام خون عثمان و البته با انگیزه کسب اصل خلافت به عراق لشکرکشی کرده بود.[36]

- سپاه اسلام هنگام حرکت به سمت صفین، یک‌دست و هم‌دل بودند اما در بازگشت به وضوح دچار تفرقه شده و دودسته شدند. انحراف خوارج (موافقان متعصب حکمیت و مذاکره) و شورش علیه نظام اسلامی محصول مذاکرات دومة‌الجندل بود.[37]

- ضرب‌الاجل اعلام نتیجة مذاکرات حداکثر 8 ماه بود.[38] در این مدت سپاه و حکومت اسلامی، در بلاتکلیفی به سر می‌برده و برای برخورد با منافقان و دشمنان داخلی و خارجی کم‌توان شده بود.

- روز اعلام نتیجه مذاکرات، ابوموسی امام را از خلافت عزل کرد و عمروعاص در آخرین پرده نیرنگ، معاویه را به خلافت مسلمین منصوب کرد و کسی هم نپرسید که مگر بنا نبود قرآن حاکم شود پس داوری قرآن کجا و چطور بود؟[39]

- امام علی‌‍علیه‌السلام فرمودند: چون نتیجه مذاکرات برخلاف تعهدات اولیه و خارج از حکمیتِ قرآن بوده، نتیجه را نمی‌پذیرد.[40]

- اصل وقوع مذاکرات دومة‌الجندل و نتیجه آن سبب اختلاف‌نظر شدید میان مردم عراق و حکومت تازه‌تأسیس امام شد. این اختلافات چندان بالا گرفت که نه تنها مردم برای نبرد با معاویه هم‌دل و حاضر نشدند بلکه این چند دستگی به بروز جنگ‌های داخلی نظیر جنگ نهروان انجامید و عملا سپاه امام از هم گسیخت.[41]

- موافقان سرسخت مذاکرات، بعد از مدتی به مخالفان افراطی مذاکره تبدیل شده و امام را به دلیل قبول حکمیت، کافر دانستند و گفتند علی باید به کفرش اقرار کرده و از آن توبه کند و الا خلافت او را نمی‌پذیریم.[42]

- از تبعات سوء مذاکرات محرمانه دومة‌الجندل، هم‌قسم‌شدن برخی خوارج (موافقان متعصب مذاکرات) در قتل امام علیعلیه‌السلام و معاویه و عمروعاص بود که البته تنها به شهادت امیرالمؤمنینعلیه‌السلام انجامید.

- مردم شام بعد از اعلام نتایج مذاکرات دومة‌الجندل، معاویه را امیرالمؤمنین خطاب کردند[43] و این یعنی آن‌چه را که معاویه با جنگ نتوانسته بود به دست بیاورد، پشت میز مذاکرات محرمانه و با روشی ظاهرا مقبول در عرصه سیاسی و افکار عمومی به چنگ آورده بود.

نکته پایانی: فرزندان انقلاب در مذاکرات لوزان مراقب باشند. طرف مقابل اهل خدعه و نیرنگ است.  به قول او اعتماد نکنید.

انتهای پیام/5269 https://www.asrehamoon.ir/vdcg7n93.ak9uq4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما

شما راه کار بهتری غیر از مذاکرات ندارید.