این روز ها که همه دغدغه خرید مایحتاج مدارس دارند نان آوران کوچک به دنبال نان سفره فقیرانه خانه کار مضاعف می کنند تا شاید بتوانند جبران روز های نبودن در خیابان را پیش از آغاز مهر ماه مهیا کنند.
به گزارش خبرنگار اجتماعی عصر هامون، شهریور قدم هایش را آرام آرام برمی دارد تا جای خود را به مهر ماه بدهد. مردم برای خریدهای مایحتاج لوازم مدرسه فرزندان خود خیابان اصلی شهر را شلوغ تر از روزهای دیگر سال کرده اند به طوری که در برخی پیاده روها و خیابان ها باید شانه هایت را کج کنی تا خود را از جمعیت خریدار و فروشنده عبور دهی. دراین میان اما کودکان و نوجوانانی را می بینی که مقابل رهگذران می ایستند تا شاید کالای کوچک و ارزان قیمت دست خود را به رهگذری بفروشند. یکی آدامس می فروشد، یکی جورابش را داد می زند، یکی سنگینی کیف های روی دوشش سنگینی بار زندگی را از خاطرش برده، دیگری بساط لوازم التحریرش را گوشه ای پهن کرده و کمی آن سوتر در میان هیاهوی ماشین ها و چراغ قرمز ها دیگری در حال فروش شاخه گل هایش است تا با فروش آن نان سفره فقیرانه خانه را مهیا کند آری این است حکایت تلخ بچه های کار؛ کودکانی که روز های خوش کودکی شان را به حراج می گذارند. آری در جای جای خیابانهای شهرمان کودکانی هستند که در آرزوی روز های قشنگ با گام های خسته قدم بر سنگفرش آن می گذارند تا با یک دست نان آور خانه ای باشند که سرپرست آن به هر دلیلی از جمله اعتیاد، زندان و از کار افتادگی قادر به تامین مایحتاجش نیست و با دست دیگر کتاب به دست روز های زیبای آینده را در ذهن خود ترسیم کنند. کودکی که وقتی هم سن وسالانش را که همراه والدینشان برای خرید آمده اند می بیند آهی می کشد و قطره اشکش را از دید افرادی که به او خیره شده اند محو می کند تا مبادا غرور مردانه اش که او را از بازی و تفریح بچگی هایش جدا کرده تا کار کند و خرج خانه را هم پای پدر و مادر پیر و ناتوانش بدست آورد، بشکند. درهر گوشه از این شهر هستند تعداد زیادی از کودکان کار که گرما و سرمای روزهای سخت سال را سپری می کنند تا لقمه نانی حلال در آورند اما در کنار آن از تمام آرزوهای کودکی خود دست کشیدند و با دستانی پینه بسته و آفتاب خورده در حسرت آموختن علم وتحصیل هستند و آرزوی رفتن به پارک بدون دغدغه را دارند کودکانی که در حسرت تفریح با خانواده های خود هستند و نگاه های تمسخر آمیز سایر شهروندان نمکی بر زخم ها و دردهای آنان است.
کاش در این زمانه که کودکان کار در فشار و مضیغه هستند و کمتر فردی به آنها کمک می کند حداقل ما اگر به آنها توجه ای نمی کنیم، دردی بر زخم های آنان هم اضافه نکنیم. یکی از بچه ها درحالی که یک جعبه جوراب در دست دارد به خبرنگار اجتماعی عصر هامون می گوید: پدرم پیر و از کار افتاده است و من مجبورم تلاش کنم تا برای خواهر و بردارهایم لوازم مدرسه تهیه کنم. پسر نوجوان ادامه می دهد که در مقطع راهنمایی یا همان متوسطه اول درس می خواند و حرفهایش را با حسرتی عمیق ادامه می دهد: پدرم معتاد است و مجبورم به مادرم در تهیه مایحتاج خانه کمک کنم. یکی دیگر از این نوجوان ها که روی پله های پل عابر پیاده برای صرف نهار مختصرش نشسته، می گوید: این روزها بازار خیلی شلوغ است و اگر به خانه بروم ممکن است نتوانم درآمد خوبی داشته باشم به همین خاطر به خوردن نان و سبزی که مادرش برایش گذاشته اکتفا می کند.
اصغر نونهالی است که تنها یک جعبه آدامس برای فروختن دارد و می گوید: سرمایه ندارم وسایل مورد نیاز مردم برای مدرسه را بخرم و بفروشم به همین خاطر هرروز چند جعبه آدامس می خرم و می فروشم.
اصغر می خواهد از پول آدامس ها لوازم مدرسه بخرد و حرفهایش را با اندوه ادامه می دهد: پدرم کارگر است و نمی تواند لوازم التحریر همه بچه ها را تهیه کند به همین خاطر خودم دست به کار شده ام شاید برای مدرسه ام بتوانم دفتر و کتابی بخرم.
کودکان کار آسیب پذیر تر از قشرهای دیگر مریم افشار، کارشناس ارشد روانشناسی در رابطه با کودکان کار گفته بود که: کار کودکان جنبه های منفی اقتصادی و اجتماعی قابل توجهی در بردارد. این کار مانع افزایش جدی مهارتها، آموزش و دانش می شود. بهره وری افت می کند، صدمه های جانی و مالی بالا می رود و انواع آسیبهای اجتماعی شامل سوء استفاده جنسی، اعتیاد، خرده فروشی مواد مخدر، بزهکاری کودکان و نوجوانان افزایش پیدا می کند. وی به آسیب پذیری این کودکان اشاره کرد و ادامه داد: کودکان کار در شرایط بسیار نامطلوب از نظر تغذیه، بهداشت و انجام کارهای خطرناک و حاد به سر می برند. این کودکان می توانند به راحتی بازیچه دست بزهکاران حرفه ای اعم از سارقان یا باندهای توزیع مواد مخدر، عوامل ایجاد خانه های فساد و... قرار گیرند و همچنین عدم بهره گیری از آموزش و تحصیل علم و فن، قدرت رقابت با سایر کودکان در ایجاد یک زندگی سالم را هر چه بیشتر از این کودکان سلب می کند و آسیب پذیر تر از قشرهای دیگر جامعه هستند.
این روانشناس بیان کرد: كودكان كار، ضریب هوشی بالایی دارند و در صورت دستیابی به حداقل امكانات خدماتی و آموزشی، می توانند به مدارج بالای تحصیلی و شغلی دست یابند؛ بنابراین ضروری است كه سازمان های مسئول از نگاه مجرمیت به این پدیده و تصور «بزهكار» بودن این كودكان فاصله گرفته و موجودیت و اجبار این كودكان به كار را بپذیرند.
حل مسئله کودکان خیابانی زاهدان در گرو مشارکت همهجانبه است مدیرکل بهزیستی سیستان و بلوچستان در گفت و گو با یکی از رسانه ها گفته بود که: حل مسئله کودکان کار و خیابانی زاهدان در گرو مشارکت و همکاری همهجانبه تمام دستگاههای مربوطه است.
محمدرضا سراوانی اظهار داشت: زاهدان به عنوان شهری مهاجرپذیر با معضلات و آسیبهای اجتماعی متعددی روبهرو است یکی از این آسیبها که چهره شهر زاهدان را خدشهدار و نامطلوب در انظار عمومی جلوه میدهد شبکه کودکان کار و خیابانی و بعضاً متکدی است که در سر چهارراهها و مناطق مختلف شهر حضور دارند.
وی افزود: کودکانی که به دلیل فقر، بیسرپرستی و از کار افتادگی والدین به ناچار چرخ اقتصاد خانواده را با کار در خیابان به حرکت در میآورند و معاش روزانه خانوار را از این طریق تأمین میکنند کودکانی که در معرض انواع بیماریها، خشونتهای فیزیکی و روحی و روانی قرار دارند و بهترین سالهای عمر خود را که باید صرف تحصیل، آموزش و رشد ذهنی، جسمی و روحی و روانی کنند در خیابانها و بیغولهها سپری میکنند. این مسئول ادامه داد: برای حل این معضل اجتماعی، شهری و ساماندهی کودکان خیابانی و کار ، تدابیری از سوی دولت اندیشیده شده است و نهادها، سازمانها و دستگاههای اجرایی دولتی و غیر دولتی ذیربط موظف به اجرای این برنامه، شناسایی، جمعآوری، پذیرش و آموزش کودکان خیابانی در مراحل مختلف شدهاند. سراوانی اضافه کرد: از این رو دستگاههایی مانند فرمانداری، نیروی انتظامی، دادگستری، علوم پزشکی، صداوسیما، ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش، بهزیستی، کمیته امداد، کار و امور اجتماعی، فنی و حرفهای و... با همکاری و مشارکت هم موظف به اجرای برنامه ساماندهی و توانمندسازی کودکان خیابانی، کار و کودکان متکدی هستند. وی خاطرنشان کرد: در این راستا، سازمان بهزیستی بر اساس وظیفه قانونی خود پس از شناسایی و جمعآوری این افراد توسط نهادهای انتظامی و شهرداری مبادرت به غربالگری کرده و کودکان بیسرپرست و خیابانی را برای ساماندهی و توانمندسازی به مرکز ساماندهی کودکان خیابانی سازمان بهزیستی هدایت میکند تا طی دوره شش ماهه با استفاده از خدمات نگهداری و مراقبتی، مددکاری اجتماعی، روانشناسی، مشاوره، بهداشتی، درمان و استفاده از خدمات فنی و حرفهای زمینه توانمندسازی آموزش فکری، روحی و روانی این کودکان و بازگشت آنان به زندگی سالم مهیا شود. قصه تلخ نان آوران قصه خانواده هایی است که یا از راه کارگری و یا کشاورزی گذران زندگی می کنند و شاید اگر کارخانه ها و پروژه هایی در سیستان و بلوچستان باشد این بچه ها مجبور نباشند اوقات تحصیل و تفریح خود را دست به کار شوند تا لقمه ای به یاری پدران بیکار خود ببرند. انگار قصه تلخ کودکان کار در سیستان و بلوچستان پایان ندارد. انتهای پیام/9031 https://www.asrehamoon.ir/vdcenx8p.jh8vxi9bbj.html