تاریخ انتشار :سه شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۲۲
سرمقاله روزنامه های کیهان،وطن امروز،حمایت و ...را می توانید در این قسمت بخوانید.
فردا همه می‌آیند/ میدان داران انقلاب/ نا اهلان و نامحرمان انقلاب اسلامی
فردا همه می‌آیند/ میدان داران انقلاب/ نا اهلان و نامحرمان انقلاب اسلامی
به گزارش سرويس اجتماعي عصر هامون،
حسین شمسیان در مطلبی که در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان با عنوان«فردا همه می‌آیند»به چاپ رساند اینگونه نوشت:

فردا سی و ششمین فجر انقلاب شکوهمند اسلامی از سپیده دم بی‌کران ایران اسلامی خواهد دمید. جوی‌های کوچک امت عاشق، از کوچه پس کوچه‌های شهرها به هم می‌پیوندند تا دریای خروشان و مواج بیداری ایرانیان عاشق اسلام  و انقلاب را پس از سی و شش سال دیگر بار و پرشکوه‌تر از همیشه به رخ جهانیان بکشد و ثابت کند که نهضت‌اسلامی ما زنده و پویاست و گذر ایام نه تنها از اوج و بلندی آن نکاسته، که بلوغ و بالندگی آن را در پی داشته و نویدبخش فرداهایی روشن‌تر و امیدبخش‌تر شده است.

شاید برای هیچ‌کس باور کردنی نبود که نهال نوپایی که سی‌وشش سال قبل، بدست باغبان پیرلاله‌ها در طوفانی‌ترین نقطه عالم و در مقابل صدها باد مخالف کاشته شد، حتی برای یکسال هم تاب و توان دوام آوردن داشته باشد. در منطق حاکم بر آن روز دنیا، ادامه حیات سیاسی، تنها منوط به تعلق به یکی از دو اردوگاه اصلی قدرت یعنی آمریکا یا شوروی بود و طبیعتا در چنین فضایی خروش یک ملت به پا خاسته بی‌درنگ زیر چنگال آنها به خاموشی می‌گرائید و در همان لحظات و در روزهای نخست از پا می‌افتاد و یا در بهترین وضعیت، پس از کوتاه زمانی با انحراف از مبانی و شعارهای اصلی، به دامن یکی از 2 بلوک قدرت می‌غلطید و به یکی از اقمار آنها تبدیل می‌شد. تجربه ده‌ها انقلاب و قیام سرکوب شده و منحرف شده در سراسر جهان، از درستی این گزاره و بر باد رفتن آرزوهای انقلابیون و پابرهنگان جهان حکایت می‌کرد. این رفتار درباره انقلاب ما هم با دقت و وسواس عجیب و با بکارگیری قوی‌ترین و زبده‌ترین عوامل صورت گرفت و البته در تمامی ابعاد ممکن. کودتاهای مختلف شورش‌های به ظاهر قومی و منطقه‌ای گوناگون و برپایی فتنه‌های رنگارنگ، تنها برگ کوچکی از این جنایات و تلاش‌ها برای از پا انداختن نهال نوپای انقلاب اسلامی بود. افزون بر آنها، سازمان‌های جهنمی تروریستی هم به جان مردم بی‌گناه و انقلابی افتادند و چون می‌دانستند پشتیبان اصلی این نهضت الهی، مردم پابرهنه و پاکباخته و خداجوی ایران اسلامی هستند، کوشیدند آنان را با انتقام‌گیری و قتل و شکنجه، از راهی که آمده بودند بازگردانند. اما چون عزم مردم روز به روز محکمتر شد و امید آنها برای براندازی کوتاه‌مدت بر باد رفت، جنگی همه‌جانبه را در 3 سالگی انقلاب تحمیل کردند. آوردگاه جنگ تحمیلی، مهمترین و در عین حال متفاوت‌ترین نبرد تاریخ معاصر بود. معمول همه نبردهای آن ایام این بود که در اصل نبرد بین 2 ابرقدرت آن روز جهان بود اما در جنگ ما معادله به شکل عجیبی تغییر کرد. ایران اسلامی، با دست خالی همزمان با شرق و غرب عالم در نبرد بود. همان روزهایی که میراژها و سوپر اتانداردهای فرانسوی، چیفتن‌های انگلیسی  و لئوپاردهای آلمانی، کشورمان را بمباران می‌کردند، میگ‌ها و سوخوها و موشک‌های اسکادبی شوروی آن روز، شهرها و جبهه‌های ما را زیر آتش کین و ناجوانمردی خود گرفته بودند اما  باز هم جانفشانی جوانان و پیران ایران اسلامی، ورق جنگ را برگرداند و کار را به جایی رساند که متجاوزین از رشادت مردم عزیزمان به حیرت و تعجب افتادند.

اما راز این مخالفت‌های گسترده و پرهزینه دشمنان و دلیل پیروزی و استقامت ستودنی و تاریخی مردم ایران چه بود؟ چه اتفاقی افتاده بود که دشمنان انقلاب را تا این حد سراسیمه کرده بود و چه شده بود که ایرانی که تا قبل از انقلاب، کشوری عقب‌مانده و شکست‌خورده در همه عرصه‌ها بود، به کشوری مقاوم و استوار در برابر شرق و غرب بدل شده بود؟

عصر انقلاب اسلامی و روزگار پرشکوه پیروزی ما، روزگار سلطه و غلبه گفتمان مادی‌گرایی بود و این گفتمان غالب در جهان آن روز بود. اما انقلاب اسلامی در آن روزگار، حرفی نو و ایده‌ای تازه به جهان ارائه کرد. گفتمانی که بی‌تردید، ناقوس مرگ ایسم‌های پوشالی و  ساختگی را به صدا در‌می‌آورد. همین نگرانی برای آن همه دشمنی کافی بود. آنها می‌دانستند که جهان خسته از ستم، بدنبال راه نجاتی است تا زنجیرهای فقر و تبعیض و ناعدالتی را از پای بشریت باز کند و انقلاب و گفتمان امام، نویدبخش این راه بود.

برای فهم بهتر و  کشف این راز، باید آراء و اندیشه‌های معمار انقلاب را مرور و بررسی کرد و فهمید در این آراء و اندیشه‌ها، چه نکته‌ای بود که ملت‌های مستضعف را به خود جلب کرد؟ و چه چیزی بود که دشمنان را تا این حل مستاصل و نگران می‌کرد؟ در بعد ایجابی، ایمان به غیب و باور توانمندی‌های ملت ها و خوداتکایی، همان رمز  و رازی بود که نگاه ملت‌های عالم را به انقلاب، خیره کرد. اما در بعد سلبی و نگران‌کننده برای استعمارگران، ظلم‌ستیزی و قیام برای گسستن زنجیرهای ستم و بیداد و در انداختن طرحی نو، نکته‌ای بود که دشمنان را به وحشت انداخته بود. این دو پیام برگرفته از سروش غیبی و ندای آسمانی اسلام بود که امام راحل، تمام قد و همه جانبه بر آن تاکید و اصرار داشتند و از همان زمان، گرایش روزافزون جهانی به نسخه اسلام انقلابی امام خمینی(ره) که منطبق و برگرفته از اسلام ناب محمدی(ص) بود، در عالم رقم خورد و موجی ایجاد کرد که تا به امروز نیز ادامه دارد.

تنها تمسک به یکی از آموزه‌های امام (ره) راحل که بعنوان درس زندگی در دنیای پر التهاب کنونی به ما آموخته بود، برای ایجاد تحولی شگرف در جغرافیای سیاسی عالم کافی بود.

گرچه در آن روزگاران، بعید و حتی غیرممکن به نظر می‌رسید، اما امام(ره) نوید رهایی مستضعفان را به ما داده بود. نویدی که سالیانی پس از رحلت ایشان، مثل دیگر پیش‌بینی‌های او به تحقق پیوست و چشم جهانیان را خیره کرد. کسی باور نمی‌کرد که ایران و انقلاب نوپای آن بتواند جغرافیای منطقه را عوض کند و در تعیین راهبردهای اساسی جهانی نقش‌آفرینی کند. اما خدا خواست و چنین شد. با آنکه خیلی‌ها می‌کوشند بخاطر برخی مشکلات و ناملایمات (که باید به بهترین شکل برطرف شود) مردم را از راه آمده پشیمان کنند، اما کسی نمی‌تواند انکار کند که امروز، این ایرانست که حکم می‌کند در خاورمیانه چه شود و چه نشود. سرمایه‌گذاری یک قرنی غرب و بیش از نیم قرنی مستقیم آمریکا، و استخدام چندین دولت خودفروخته و مزدور، نتوانست از تأثیر انقلاب ما بکاهد و اینگونه شد که لبنان، فلسطین، سوریه و عراق  یکی پس از دیگری به اردوی انقلاب پیوستند و اکنون صنعا در یمن نویدبخش بهاری دیگر در جهان اسلام است. ایرانی که روزگاری با اشاره سفیر و جانشین سفیر آمریکا و انگلیس، تمامی معادلاتش برهم می‌خورد، به برکت آن دم مسیحایی و قیام و ایستادگی مردمش، به الگوی حقیقی و آرزویی عزیز برای مستضعفان و مسلمانان تبدیل شده است.

اما این همه پیروزی ما نبود و این تنها یک برگ از ماجرایی بود که امام راحل(ره) آغاز کرد و خلف صالحش ادامه داد. پیشرفت‌های شگرف و شگفتی‌انگیز در علوم و فنون پیشرفته، چیز دیگری بود که برگرفته از گفتمان امام راحل و با هدایت امام حاضر، جهانیان را خیره کرد.

دست‌یابی به علومی که هیچگاه از اردوگاه قدرت دولت‌های قدرتمند و ستمگر خارج نشده بود، رعب و وحشت را به کاخ‌های آنان برد و امید و غرور را به مسلمانان و مستضعفان هدیه کرد. آنگونه که پس از شلیک نخستین موشک دوربرد ایرانی یک مقام ارشد پنتاگون که سالیان طولانی از عمرش را در سازمان جاسوسی آمریکا خدمت کرده بود، با نگرانی و دست‌پاچگی از بی‌کفایتی و ناتوانی مقامات آمریکایی که نتوانسته بودند جلوی پیشرفت‌های ایران را بگیرند گلایه و اظهار کرده بود هدف ایران از تولید موشک‌های دوربرد، تنها افزایش توان نظامی نیست، که این امر برای آنها، خواه ناخواه بدست خواهد آمد. بلکه آنها می‌کوشند به تکنولوژی‌ پرتاب ماهواره - که تنها در انحصار چند کشور متخاصم با ایران است - دست یابند. اگر چنین شود ما دیگر حتی در اتاق خوابمان هم امنیت نداریم و ماهواره‌های ایرانی، همه‌چیز را از نگاه تیزبینشان خواهند گذراند. او البته نمی‌دانست که آنچه او از آن نگران است اتفاق افتاده و قطار پیشرفت ایران، بازگشت‌ناپذیر است.

نباید فراموش کرد که انقلاب اسلامی همه پیروزی‌های خود را روزگاری بدست آورد که به قول امام راحل «تنهای تنها بود و جز خدا کسی را نداشت و نخواسته بود که جز خدا کسی را داشته باشد» اما تهدیدهای دائمی و تمام‌ناشدنی آمریکا و هم‌پیمانانش، جز بر عزت و استقامت و توانمندی مردم ما نیفزود و ثمری جز ذلت بیشتر و روزافزون دشمنان این نهضت اسلامی نداشت. عزت و استقامتی که هر سال در یوم‌الله 22 بهمن با سرفرازی و غرور به رخ جهانیان می‌کشند.

روز یکشنبه هفته جاری رهبر معظم انقلاب در دیدار فرماندهان و پرسنل ارتش با ایشان به اظهارات سخیف یکی از مقامات آمریکایی بدون ذکر نام -دیوید کوهن- اشاره کردند که گفته بود «ایران با دست‌های بسته پای میز مذاکرات می‌آید» و پاسخ این گزافه‌گویی را به حضور پرشور و گسترده مردم در یوم‌الله 22 بهمن موکول کرده و فرموده بودند، آن روز معلوم می‌شود دست چه کسانی بسته است. یعنی فردا، که مانند همه 22بهمن‌های سی و چند سال گذشته، هیچکس در خانه نخواهد ماند.

پرویز سروری مطلبی را با عنوان«میدان داران انقلاب»در ستون یادداشت روزنامه حمایت به چاپ رساند:

جمهوری اسلامی ایران  تنها نظامی است که توانسته است به نوعی حاکمیت مردم سالاری دینی را به عنوان یک مدل موفق به دنیا معرفی کند؛ آنهم در زمانی که کاپیتالیسم و کمونیسم دو قطب مسلط بر دنیا بودند. یکی دین را افیون توده ها می دانست و دیگری آن را صرفاً در حوزه فردی اشخاص تعریف می کرد و حق ورود به مناسبات اجتماعی را تحت هیچ شرایطی نمی داد. انقلاب اسلامی توانست مدلی را خلق و ابداع کند که هم عدالت و هم معنویت را با یکدیگر ترکیب و ممزوج نماید. نیازهای مادّی و نیازهای معنوی انسان ها در این مدل به خوبی مرتفع می شوند و دین و دنیای آنان تامین می گردد. یکی از دلایل بزرگ مشارکت و حضور مردم در عرصه های مختلف از انقلاب اسلامی دقیقاً در همین حقیقت نهفته است. آنان، پاسخ نیازهای جامع الاطراف خود را در جمهوری اسلامی و مردم سالاری دینی می‌بینند. هر کدام از نظامات فکری عصر ما، تنها به بخشی از نیازهای بشری پاسخ می دهند اما جمهوری اسلامی معتقد است که عدالت و معنویت، گمشده و اولویت انسان امروز است و باید به آن توجه کرد. نکته بعدی، طرح موضوعاتی توسط جمهوری اسلامی است که قرن ها در زمره مطالبات فروخورده ملت بزرگ ما بوده است. استقلال، آزادی و حاکمیت دین بر عرصه های مختلف جامعه از جمله خواسته های مردم ایران در طول تاریخ بوده که همواره به پای آن خون ریخته شده است. در طول تاریخ امت اسلام به ویژه مردم ایران همواره خواهان حکومتی دین مدار بر پایه عدل و معنویت بودند. این مطالبات دقیقاً همان هایی بودند که توسط انقلاب اسلامی مورد عنایت و توجه ویژه قرار گرفت. نکته مهمی که در این میان مطرح است، نحوه پیگیری و به هدف رساندن خواسته های انقلابی است. جمهوری اسلامی نه با سلاح، ثروت و قدرت بلکه با حضور چشمگیر و حمایت همه جانبه آن ها تلاش کرد این مطالبات را محقق کند، هر چند عواملی به دنبال لطمه زدن به خواسته های به حق ملت بودند. امروز شاهدیم که بعضی به اشتباه معتقدند که با پیاده روی با دشمنان این ملت، قادرند حقوق کشور را احقاق کنند. اما نه تنها حقوق مسلم نادیده گرفته می شود بلکه هر روز امتیازی را از ما گرفته و امتیاز که نه، حتی حاضر نیستند حقوق اولیه ما را نیز به رسمیت بشناسند.

از مهمترین دلایل دیگر مشارکت مردم، نقشی است که آنان به صورت دقیق و عملی در عرصه های سرنوشت ساز خود دارند و این انقلاب را جزیی از پوست و گوشت خود می دانند؛ هر چند که بعضی از دولت ها مطالبات نظام را پیگیری نکرده و نمی کنند اما مردم نظام را به عنوان قله مطالبات خود دانسته و اگر دولتی کج روی یا انحراف داشته باشد، تلاش می کنند در چارچوب نظام و پایبندی به قانون در رفع مشکلات آن،  جدّ و جهد نمایند. نمونه آن، طوفان فتنه 88 است که تنها با وفاداری مردم به خون شهدا فروکش کرد و تلاش مردم در آن زمان، باعث شد تا بعضی قدم های سست، استوار شده و درخت انقلاب در مقابل این تندباد محفوظ بماند. این حضور مردم  نشانگر این واقعیت است که انقلاب ما با دلهای مردم عجین بوده و قائم به ایمانهای مردم است و لذا سیل هجمه های مختلف نظامی، سیاسی و اقتصادی دشمن بر این ملت اثر نخواهد گذاشت چرا که دشمن با آحاد ملت روبرو است.حضور پررنگ مردم در جبهه های جنگ در حالی که عده ای غافل در همراهی با دشمن، سعی می کردند تا سختی‌های جنگ را ناشی از اشتباه مردم در شکل گیری انقلاب جلوه دهند، از مصادیق به یادماندنی حضور و مشارکت مردم در طول تاریخ ایران است. علی رغم کارشکنی‌ها و  خیانت ها،‌برای اولین بار در طول تاریخ ایران، حکومتی مقتدر و عزتمند به رهبری زمامدارانی شجاع و عادل، شکل گرفت. این حماسه آفرینی ها است که دشمنان را همیشه مایوس تر از قبل می‌کند و نقشه های شوم آنان را نقش بر آب می‌سازد. حضور مردم در انتخابات مختلف جزء بالاترین نرخ های مشارکت در سطح جهان است و ما به ندرت در کشورهایی که ادعای مردمسالاری دارند، شاهد چنین حضوری هستیم. پیشرفت های مختلف و افزایش خدمت رسانی ها در حوزه های گوناگون نشانگر بالا بودن کارآمدی نظام است و این پیشرفت ها حس هویت، توانستن و باور به این حقیقت که ما می توانیم را در همه سطوح جامعه تزریق کرده است.«مردم سالاری» یكی از معانی «مردمی بودن» و غیر از «مردم داری» است و از علامت های مهم انقلاب به سمت کشف رمز حضور پرشکوه مردم در عرصه های انقلاب است. رهبر انقلاب در تبیین مردم سالاری اینگونه فرموده اند:

«مردم سالاری یعنی اعتنا كردن به خواسته های مردم، یعنی درك كردن حرف ها و دردهای مردم، یعنی میدان دادن به مردم، اجتماع مردم سالاری یعنی اجتماعی كه مردم در صحنه ها حضور دارند، تصمیم می‌گیرند انتخاب می‌كنند. اصل تشخیص این كه چه نظامی در كشور بر سر كار بیاید، این را امام به عهده رفراندوم و آراء عمومی گذاشتند. این هم در دنیا سابقه نداشت.

در هیچ انقلابی در دنیا ما ندیدیم و نشنیدیم كه انتخاب نوع نظام را - آن هم در همان اوایل انقلاب - به عهده مردم بگذارند.» اصلی ترین عنصر تشكیل دهنده نظام اسلامی عبارت است از اسلام گرایی و تكیه بر مبانی مستحكم اسلامی و قرآنی زیرا ملت ایران از اعماق قلب به اسلام معتقد، مومن و وابسته بوده و هست. به همین دلیل، وقتی مردم پرچم اسلام را در دست امام مشاهده كردند و باور كردند كه امام برای احیای عظمت اسلام و ایجاد نظام اسلامی وارد میدان شده است  گرد او را گرفتند و بعد از پیروزی هم بر اساس همین رمز اصلی در میدان های خوف و خطر حاضر شدند، چون آنان عمیقاً به اسلام ایمان داشته و دارند و توطئه های داخلی و خارجی برای از خودبیگانه کردن مردم از هویت ملی و دینی، بر عزم و جزم و همت آنان برای حضور گسترده در تمام عرصه ها خواهد افزود.امسال هم همان طور که رهبر فرزانه انقلاب فرمودند: « در بیست‌ودوّم بهمن، ملّت ایران نشان خواهد داد که کسی که ملّت ایران را بخواهد تحقیر کند، با ضربه‌ی متقابل ملّت ایران مواجه خواهد شد.» تا کدخدا بداند با ملتی دست بسته مواجه نیست و نظام اسلامی برای آحاد مردم کشور عزیزمان عزت و سربلندی فراهم کرده است.

ستون یادداشت روز،روزنامه خراسان به مطلبی با عنوان«نا اهلان و نامحرمان انقلاب اسلامی»نوشته شده توسط مهدی ياراحمدی خراسانی اختصاص یافت:

بي شک پيروزي انقلاب اسلامي مرهون رهبري پيامبر گونه امام خميني و مجاهدت هاي خالصانه جوانان ايران زمين است که براي احياي دين خدا و ارزش هاي اسلام دست از پا نشناخته و از نثار جان، مال و آبروي خود دريغ نکردند. همان هايي که بعد از آن همه فداکاري و ايثار در زمان پيروزي-که معمولاً عده اي به دنبال تقسيم غنائم هستند- نه تنها چنين نگاهي نداشتند بلکه حتي براي خود و اطرافيانشان هيچ حقي قائل نبودند تا آنجا که رهبر و مرادِ آن ها خطاب به مردم فرمود: «من که نشسته ام اينجا، من هم هيچ حقي ندارم، ما بايد براي شما خدمت کنيم، خودمان نبايد استفاده کنيم، خاک بر سر من که بخواهم استفاده عنواني از شما بکنم، خاک بر سر من که بخواهم خون شما ريخته شود و من استفاده اش را ببرم». علاوه بر اين که امام به عنوان مهمترين عامل پيروزي انقلاب براي خود حقي قائل نبودند خطاب به مردم انقلابي نيز چنين وصيت کردند: «من در ميان شما باشم و يا نباشم به همه شما وصيت و سفارش مى‏کنم که نگذاريد انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد». اکنون که بيش از سه دهه از پيروزي نهضت مردمي ايران مي گذرد دوستداران و علاقمندان انقلاب اسلامي مي بايست با مروري مجدد بر انديشه هاي امام راحل مانع دست يازيدن نااهلان و نامحرمان به انقلاب اسلامي گردند. براساس مباني فکري رهبر کبير انقلاب برخي از مهمترين گروه هايي که در دايره نااهلان و نامحرمان قرار دارند به شرح زير مي باشند:

سرسپردگان و دلباختگان شرق و غرب: مبناي نظري انقلاب تحقق «استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي» در پرتوي نفي «شرق و غرب» بود. لذا آنان که مرعوب بيگانگان و يا دلباخته جذابيت هاي ظاهري شرق و غرب هستند و در هر مراوده اي حاضرند براي خوشايند خارجي ها ارزش هاي نظام را با ثمن بخس بفروشند در دايره عناصر اهل و محرم انقلاب اسلامي قرار ندارند.

مدعيان امروز و قاعدين کوته نظر ديروز: «آنهايى که در اين چند سالِ مبارزه و جنگ به هر دليلى از اداى اين تکليف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و ديگران را از آتش حادثه دور کرده‏اند مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفته‏اند و خسارت و زيان و ضرر بزرگى کرده‏اند که حسرت آن را در روز واپسين و در محاسبه حق خواهند کشيدکه من مجدداً به همه مردم و مسئولان عرض مى‏کنم که حساب اينگونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند؛ و نگذارند اين مدعيان بى‏هنر امروز و قاعدين کوته نظر ديروز به صحنه‏ها برگردند.»

مرفهين بي درد: حضرت امام(ره) انقلاب اسلامي را انقلاب محرومين و مستضعفين مي دانستند. از آغاز شکل گيري انقلاب اسلامي اين محرومين و مستضعفين بودند که در صف اول انقلاب جانفشاني کردند و پيروزي انقلاب اسلامي مرهون اين طبقه است. قشرهاي سرمايه دار و مرفهين بي درد، نقشي در انقلاب اسلامي نداشتند.«تنها آنهايي تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محروميت را چشيده باشند، فقرا و متدينين بي بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعي انقلاب هستند ما بايد تمام تلاشمان را بنماييم تا به هر صورت که ممکن است خط اصولي دفاع از مستضعفين را حفظ کنيم"

متحجرين و مقدس نمايان بي هنر: اسلام ناب در منظر امام با هرگونه جمود، سطحي نگري و ظاهر بيني مخالف است. بلکه همواره با نقد و نظرو پويايي و شکوفايي موافق است و هيچگاه با مهر تکفير و تفسيق به مبارزه با انديشه ها ي نو نمي رود. در اسلام نابي که ايشان معرفي کرده اند ضمن پايبندي به سنت هاي صحيح و اصولي، مقتضيات زمان و مسائل روز از اصلي ترين مباحث مورد نظر است. اسلامي که طرفداران واقعي آن هميشه از مال وقدرت بي بهره بوده اند و دشمنان حقيقي آن زراندوزان حيله گر و قدرتمداران بازيگر و مقدس نمايان بي هنر مي باشند.

نااهلان سياسي و تجديدنظرطلبان ديپلماسي: در حيات سياسي يک نظام، «نااهل سياسي» باتوجه به وسعت و گستردگي فضاي سياست که يک جامعه و کشور وسيع را دربرمي گيرد آفت ها و آسيب هايي بسيار گسترده توليد مي نمايد. بنا به تعبير امام نااهلانِ سياسي عناصري هستند که قابليت و استعداد اصلاح نداشته، ناموافق، منافق و چند چهره و مختل کننده آرامش و امنيت اجتماعي و سياسي مي باشند. بر اين اساس «ظاهربينان خرافاتي، تفرقه افکنان و جناح زدگانِ منفعت طلب، روحاني نمايان متحجر و روشن فکران تجديد نظر طلب» از مهمترين نااهلان و نامحرمان سياسي هستند. همان هايي که رفتارشان بيشتر از آنکه منشاء اعتقادي داشته باشد از روي مصلحت هاي فردي و جناحي بوده و براي دستيابي به همين منافع همواره نداي تجديد نظر در اصول ديپلماسي سرمي دهند: «آنان که هنوز بر اين باورند و تحليل مي کنند که بايد در سياست اصول و ديپلماسي خود تجديدنظر کنيم و معتقدند که شعارهاي تند يا جنگ سبب بدبيني غرب و شرق نسبت به ما و نهايتاً انزواي کشور شده است و اگر ما واقع گرايانه عمل کنيم، آنان با ما برخورد متقابل انساني مي کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمين مي گذارند...[بايد بدانند]مسئله اشتباه ما نيست، بلکه تعمد جهانخواران به نابودي اسلام و مسلمين است»

فتنه انگيزان و توطئه کنندگان: فتنه انگيزان و توطئه کنندگان و همچنين نيروهاي بريده از انقلاب(همان هايي که در ابتدا همراه انقلاب بودند اما در ادامه اهداف انقلاب را فراموش کردند و اکنون در پي اين هستند که براي رسيدن به موفقيت خويش به دشمن جواب مثبت دهند چون احساس مي کنند که ادامه انقلاب منافع آنها را تهديد مي کند)، نيروهاي نفوذي و نيروهاي بدفهم در دايره نااهلان و نامحرمان نظامند. بنا به تعبير امام؛ «يکي از مهم ترين وظايف مسلمانان و يکي از بنيادي ترين تکاليف کساني که مشغول مبارزه با دشمنان اسلام و استعمارگران هستند اين است که کانونهاي فتنه و توطئه را به خوبي شناسايي کنند و ماهيت واقعي آنها را به مسلمانان بشناسانند و به صراحت بگويند که اين کانون ها در خدمت دشمنانند و در ماهيت مزدوري آن ها هيچ شبهه اي وجود ندارد."

سخن پاياني: انقلاب اسلامي ايران امانت و يادگار امام راحل عظيم الشأن و ثمره خون شهداست که ارزشهاي مادي برآمده از فرهنگ الحادي و استبدادي مسلط بر جامعه را يکسره به کناري نهاده و ارزشهاي متکي بر فرهنگ توحيدي را با همه لوازمش برمي گزيند. براين اساس بنا به فرموده بنيانگذار انقلاب «حفظ نظام اسلامي از اوجب واجبات است، اگر اسلام را مي خواهيم بايد اين جمهوري را حفظش کنيم». در راستاي تحقق اين تکليف عظيم الهي که همانا حفظ آرمان هاي متعالي جمهوري اسلامي است بايد تمامي عناصر انقلاب اعم از مردم و مسئولان مانع حضور نااهلان و نامحرمان در دايره خودي ها و

تصميم گيرندگان نظام اسلامي شوند تا در سي و ششمين بهار آزادي جايگاه عالي امام و شهدا متعالي و روح پرفتوحشان با انبيا و اولياي الهي محشور باشد.

روزنامه رسالت مطلبی را با عنوان«اشتباهات آمريكا»در ستون سرمقاله خود به قلم محمود فرشيدی به چاپ رساند:

در تاريخ ملت ايران صفحاتي است كه از خاطرات تلخ حكايت دارد، خاطرات ظلم و تحقير و كوچك شمرده شدن، گاه توسط استكبار داخلي وگاه با سلطه دشمن خارجي، گاهي پادشاهان و گاهي مغولان و غربيان و ديگر بيگانگان، البته در كنار اين خاطرات تلخ و عهدنامه‌هاي ننگيني نظير تركمانچاي، قرارداد تنباكو، قراردادهاي شرم‌آور نفتي و انحصارها، صفحات زرين مبارزات خونين ملت سرافراز ايران به چشم مي‌خورد كه آخرين و درخشان‌ترين آن پيروزي انقلاب اسلامي و دفاع مقدس است.

شايد مهم‌ترين دليل موفقيت‌هاي اخير ايران در رويارويي با استكبار جهاني آن است كه دشمن هيچ‌گاه نتوانسته است ملت ايران را بشناسد و لذا بر پايه همين شناخت اشتباه به راهكارهايي متوسل شده كه نتيجه نهايي‌اش پيروزي ملت ما بوده است و دليل اين  عدم شناخت واقع‌بينانه، آن است كه غرب براساس الگوي مادي خويش، خصوصيات ملت ايران را تحليل مي‌كند و بر پايه چند فرض اشتباه به يك جمع‌بندي اشتباه مي‌رسد. به فرموده مقام معظم رهبري: "هدف اصلي آمريكا و همراهانش به زانو درآوردن و تحقير ملت ايران است كه البته دچار خطا و اشتباه در تحليل هستند."

اولين فرض اشتباه آنان اين است كه بر اثر تحريم‌ها، مشكلات اقتصادي و تورم و ركود در ايران به حد انفجار رسيده است و فرض دوم آنكه ايران جز كوتاه آمدن در برابر استكبار جهاني، هيچ راه ديگري براي برون‌رفت از اين مشكلات ندارد و فرض سوم آنكه مردم ايران بر اثر شدت مشكلات اقتصادي، حاضر به تسليم در مقابل كفار و كرنش در برابر آمريكا خواهند شد و شرف خود را فداي شكم خود خواهند كرد.
اما در باره اشتباه اول بايد گفت علت اين غلط‌انديشي، تحليل‌هايي است كه برخي سياستمداران غرب براساس اخبار و اطلاعات غيرواقعي ارائه مي‌دهند و چه بسا برخي سياست‌بازان وطن‌‌فروش داخلي نيز با گزارش‌هاي كذب به اين باور غلط دامن مي‌زنند.

 البته روشن است كه كشور ما گرفتار مشكلات اقتصادي دشواري است اما نه در حد انفجار و علاوه بر آن، علت‌ العلل اين مشكلات، تحريم‌ها نيست بلكه تحريم‌ها هم يكي از  عوامل موثر مي‌باشد و بر اين اساس حتي چنانچه تحريم‌ها برداشته شود، مشكلات اقتصادي يكباره حل نخواهد شد.

درباره اشتباه دوم هم تجربه نشان داده است كه در دوران سختي و تنگناست كه خلاقيت‌ها پديدار مي‌شود و به قول معروف احتياج، مادر اختراع است كما اينكه بسياري از اختراعات و اكتشافات در دوران جنگ‌ها حاصل شده است و ملت ايران به دليل هوش و ذكاوت ذاتي در اين عرصه، پيشتاز ساير ملت‌ها بوده است و خواهد بود و پيشرفت‌هاي علمي و فني خيره كننده سال‌هاي اخير شاهد اين واقعيت است و اشتباه سوم از آنجا نشأت مي‌گيرد كه غرب با الگوي مادي خويش رفتار مردم ايران را تحليل و پيش‌بيني مي‌كند و در اين الگوي مادي، ايمان، عشق، ايثار، جهاد و شهادت، واژه‌هايي نامفهوم است و با آنكه منطق اقتضا دارد كه نظريه پردازان نظام سلطه جهاني با مشاهده مكرر رفتار ايرانيان، كه در قالب‌هاي مادي نمي‌گنجد به تحليلي واقع‌بينانه دست پيدا كنند اما واقعيات حكايت از آن دارد كه جسارت و خلاقيت نوعي دگر انديشيدن را ندارند و نمي‌توانند به الگويي دست پيدا كنند كه پاسخگوي رفتار ملت ايران باشد يعني ملتي كه براي دفاع از اسلام و هويت خويش در برابر رژيم پهلوي قيام كرد و نهراسيد و  سختي‌ها را تحمل نمود و با تقديم عزيزترين فرزندان خويش در برابر تجاوز دشمن مورد حمايت غرب هشت سال مقاومت كرد، اگر سردمداران استكبار به اين الگو دست مي‌يافتند، مي‌توانستند درك كنند كه براي ملتي كه با عشق به شهادت تربيت شده است، از جان گذشتن در راه خدا، پايان همه چيز نيست بلكه آغاز همه سعادت‌هاست و براي ملتي كه با مكتب رمضان مأنوس است و از ماجراي شعب ابي طالب الهام مي‌گيرد،  سرلوحه قرار دادن جهاد اقتصادي، نه تنها رفتاري قابل پيش‌بيني است بلكه انتظار به زانو درآوردن اين ملت عزت‌مدار با اعمال فشار اقتصادي، خيالي واهي است.مردم ايران يك‌بار ديگر با حضور شكوهمند در مراسم روز 22 بهمن، غلط بودن فرضيات آمريكا و ديگر سردمداران جهاني را فرياد خواهند كشيد و با گام‌هاي استوار از باورها، هويت و استقلال خويش دفاع خواهند كرد.

مطلبی که روزنامه دنیای اقتصاد در ستون سرمقاله خود با عنوان«دو چالش ارزی 94»و به قلم زهرا کاویانی به چاپ رساند به شرح زیر است:

بازار ارز در اقتصاد ایران دارای اهمیت و جایگاه ویژه‌ای بوده و نوسانات آن نیز به شدت از طرف اقشار مختلف جامعه پیگیری می‌شود. این اهمیت از آن جهت است که اولا نرخ ارز به عنوان یک متغیر کلیدی اقتصاد بر بسیاری از متغیرهای دیگر مانند نرخ تورم، میزان صادرات و واردات و در نهایت رشد اقتصادی تاثیرگذار است و ثانیا نوسانات این بازار جذابیت زیادی برای ورود سفته‌بازان به بازار دارد که خود موجب تشدید این نوسانات خواهد شد.

در حال حاضر، بازار ارز در ایران پس از طی یک دوره تقریبا دوساله پر نوسان از سال 1390 تا سال 1392، تقریبا به ثبات نسبی دست یافته است.

از سال 1392 به بعد در حالی ‌که بازار با نوسانات دوره‌ای مواجه شده است، اما حول یک روند ثابت حرکت کرده و از این‌رو فعالیت‌های سفته‌بازی در بازار به میزان قابل توجهی کاهش پیدا کرده است. این امر تا حدود زیادی وابسته به مدیریت سیاست‌گذار ارزی در بازار ارز بوده است. با این حال باید توجه داشت یکی از متغیرهای دارای اهمیت در نوسانات کوتاه‌مدت بازار ارز (که اگر به درستی مدیریت نشوند می‌تواند منجر به نوسانات بلندمدت شود)، نقش «انتظارات» در این بازار است؛ به‌طوری‌که مثلا اخباری مبتنی‌بر افزایش یا کاهش تحریم‌ها همیشه تاثیرات قابل ملاحظه‌ای در بازار ارز داشته است. از این رو یکی دیگر از وظایف بانک مرکزی، «کنترل انتظارات» در بازار ارز است.

به‌نظر می‌رسد در حال حاضر یکی از چالش‌های اصلی بازار ارز، کاهش قیمت نفت و به دنبال آن کاهش درآمدهای ارزی ایران است که در صورت تداوم این روند، انتظارات در جهت افزایش نرخ ارز را تقویت می‌کند و موجب نوسانات شدید احتمالی در این بازار می‌شود. در شرایطی که منابع ارزی کشور و بانک مرکزی رو به کاهش است، لزوم مدیریت دوجانبه عرضه و انتظارات در بازار ارز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار خواهد بود. به‌طوری ‌که بانک مرکزی باید تلاش کند تا اولا به دلیل حمایت از یک نرخ، موجب کاهش شدید منابع ارزی کشور نشود و همچنین از ریسک افزایش ناگهانی نرخ ارز به دلیل کاهش درآمدهای نفتی و انتظارات افزایش قیمت ارز، بکاهد.

به‌منظور دستیابی به این اهداف اولین و مهم‌ترین گام بانک‌مرکزی برای مدیریت بازار ارز و جلوگیری از هدر رفت منابع ارزی کشور، تلاش برای یکسان‌سازی نرخ ارز خواهد بود. در حال حاضر نرخ دلار در بازار آزاد حدود 25 درصد بالاتر از نرخ مبادلاتی آن است. این اختلاف به‌خصوص در شرایط کاهش درآمدهای ارزی از اهمیت بالایی برخوردار است و لزوم یکسان‌سازی نرخ ارز را بیش از پیش آشکار می‌سازد. در همین راستا سیاست‌گذاری ارزی باید دو موضوع را در نظر داشته باشد: موضوع اول افزایش نرخ در بازار مبادلاتی به‌طور تدریجی (نه‌چندان کند) و نزدیک ساختن نرخ‌های این بازار به نرخ بازار آزاد و در نهایت حذف نرخ مبادلاتی است. موضوع دوم نیز کنترل همزمان نوسانات بازار آزاد به‌منظور جلوگیری از تاثیرپذیری این بازار از افزایش نرخ‌ها در بازار مبادلاتی خواهد بود.

بنابراین، با توجه به کاهش درآمدهای ارزی کشور به واسطه کاهش قیمت نفت، از مهم‌ترین چالش‌های بانک مرکزی در بازار ارز، یکسان‌سازی نرخ ارز (در بازه‌ای نه‌چندان طولانی) و همزمان کنترل نوسانات ارزی است. یکسان‌سازی نرخ ارز از طرفی موجب افزایش درآمدهای ریالی دولت می‌شود و از طرف دیگر، زمینه‌ فعالیت‌های رانت‌جویانه و هدررفت منابع ارزی کشور را از بین می‌برد و از این روست که به‌خصوص در زمان کمبود منابع از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

«وقتی قافیه تنگ آید»عنوانی است که مهدی روزبهانی به مطلبی چاپ شده در ستون اول دفتر روزنامه ایران اختصاص داد:

درست همان روز که افکار عمومی مهم‌ترین راهبرد هسته‌ای را از زبان سکاندار انقلاب برگرفتند، حلقه مخالفان، خود را به نشنیدن و ندیدن زدند. آنها نشنیدند که رهبری انقلاب تأکید کردند موافق «توافق بد» نیستند و موافق «توافق خوب» اند. آنها باز هم نوشتند که دولت در تدارک توطئه‌ای برای واگذاری امتیاز‌های بی‌شمار است. این مخالفان شاید باور ندارند که این مذاکرات تحت هدایت عالی رهبری انقلاب و با مجوز ایشان صورت گرفته و می‌گیرد. از روز آغازین مذاکرات هسته‌ای، مخالفان در پوستین منتقدان پا به پای تیم مذاکره کننده برای تحریف و تخریب نتایج آن، نفس زده و عرق ریخته‌اند. مخالفان مذاکره حق دارند که چنگ به هر ریسمانی بزنند و مدام از وجود شواهد مستند علیه دیپلماسی اعتدال سخن بگویند اما مشروط به اینکه جامه منتقد به تن نکرده و با صراحت بگویند که منافع سیاسی و اقتصادی آنها در مذاکره و توافق نیست. ضرب‌المثلی می‌گوید شتر سواری دولا دولا نمی‌شود. بله نمی‌شود که یک روز مذاکره را امری شیطانی دانست و روز بعد مدعی شد که تیم مذاکره همه تحریم‌ها را باید لغو کند یا در آستانه هر نشست مهم، از وجود سناریویی پنهانی و زیانبار خبر داد، اما به محض اینکه دیپلماسی اعتدال در تأمین منافع ملی مقتدرانه‌تر از رویکرد شعاری عمل می‌کند، سکوت کرد.

این مدعیان باید بگویند اگر منتقد هستند به چه چیزی انتقاد دارند و چه پیشنهادی دارند و اگر مخالف هستند- که از این حق برخوردارند- با صراحت اعلام کنند با اصل توافق و رفع تحریم مخالفند. اگر ادعای این مخالفان را با عیار انتقاد بسنجیم نمی‌توان آنها را منتقد نامید. آنها در گذشته با حمایت‌های قلمی و رسانه‌ای خود مانع از طرح هرگونه انتقادی نسبت به عملکرد هسته‌ای دولت سابق شدند، اکنون نیز همه دستاوردها را به باد تمسخر می‌گیرند و چنان وانمود می‌کنند که تیم ایرانی یک مأموریت بیشتر برای خود تعریف نکرده و آن این است که همه امتیازها را در طبق خیانت بگذارد و تقدیم امریکا بکند. آنها شایعه‌ای ساخته اند که دولت می‌خواهد توافق سیاسی را پیش از توافق فنی امضا کند و قصه را چنین ادامه می‌دهند که قرار است در این توافق جزئیات بحث نشود.

در بیان جزئیات می‌گویند که تکلیف غنی‌سازی، سانتریفیوژها و تحریم‌ها مشخص خواهد شد. بعد هم نتیجه می‌گیرند که در این سناریو قرار است ایران زیر بار تعهداتی برود که در جزئیات چیزی به دست نخواهد آورد. معنای این ادعا آن است که در توافق سیاسی ایران تعهدات خود را امضا می‌کند اما غرب در توافق فنی تعهدات خود را معلوم می‌کند و چون قابل اعتماد نیست، تعهدی نخواهد پذیرفت. صرفنظر از اینکه معلوم نیست این سناریو از کجا آمده، اولاً به نظر می‌رسد فضای مذاکره را مثل سابق می‌پندارند و تصور می‌کنند اگر ظریف با کری قدم می‌زند، راجع به آب و هوای ژنو مذاکره کرده یا این همه دیدار و نشست‌های فشرده و حتی اخم‌ها و مناقشه‌ها درجلسات دوجانبه و چند جانبه به مسأله هسته‌ای مربوط نبوده است. ثانیاً می‌خواهند وانمود کنند که فقط ایران توافق را اجرا خواهد کرد حال آنکه ظریف بارها تأکید کرده به محض بازگشت غرب از تعهدات خود، ایران نیز عکس‌العمل متقابل نشان خواهد داد. ضمن آنکه وقتی سخن از توافق می‌شود بدین معناست که بعد از امضا یا همه جزئیات اجرا می‌شود یا هیچ کدام. حال معلوم نیست که اینان چرا می‌پندارند اگر دولت بعدی امریکا یا هر کس دیگری مانع از اجرای این توافق بشود، دولت اعتدال خود را ملزم به اجرای بی کم و کاست آن توافق می‌کند.

صورت مسأله هسته‌ای اگر در گذشته از نگاه کارشناسان و صاحبنظران گنگ و مبهم بود اما امروز چنان روشن است که افکار عمومی می‌تواند درباره زوایای آن قضاوت کند. این مخالفان که هر روز قلم‌شان را با جوهر هسته‌ای بر سیاهه‌هایشان می‌فشانند، گویی فراموش کرده‌اند دولت مطلوب و مورد حمایت‌شان مدعی بود که تحریم ایران هیچ اثری ندارد و کاغذ پاره‌ای بیش نیست. اگر دولت اعتدال باید به حرف مخالفان هسته‌ای گوش کند، چرا این لبیک را دولت سابق به منتقدان نگفت تا امروز در شرایطی قرار نگیریم که رفع تحریم به یک ضرورت تبدیل شود. به هر حال دولت اعتدال مجبور شده گرهی که تا دیروز «با دست» باز می‌شد را امروز با دندان باز کند. مخالفان هسته‌ای که ادعای اصولگرایی دارند، باید بیش از دیگران بپذیرند که معنای سخن رهبری این است که اگر توافق امضا شود، متن این توافق با جزئیاتی که بتوان آن را «توافق بد» نامید، متفاوت خواهد بود. چرا که ایشان جزئیات مذاکره را از رسانه‌های اینان نمی‌گیرد و چنین اجازه‌ای را نخواهند داد.

و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را می خوانید که به مطلبی با عنوان«روزهای خدا» نوشته شده توسط حميد لباف اختصاص یافت:

هر روز روز خداست‌، روز و شبي نيست که روز خدا نباشد‌، اما چرا خداي تعالي خود برخي روزها را به خود نسبت مي‌دهد و مردم را به ياد آن امر مي‌کند؟

«و لقد ارسلنا موسي باياتنا ان اخرج قومک من الظلمات الي النور و ذکرهم بايام الله ان في ذلک لآيات لکل صبار شکور» (ابراهيم/5) ايام‌الله روزهايي هستند که قدرت خداي تبارک و تعالي به صورت کامل جلوه مي‌کند. حضرت موسي(ع) هم از همين جهت مامور بود که روزهاي خدا را به قوم خود يادآوري کند روزهايي که بني‌اسراييل با دست خالي بر طاغوت زمانشان فرعون پيروز شدند. روزهايي که حتي اطرافيان موسي باور کرده بودند که نابود مي‌شوند و موسي ايمان داشت که خدا با اوست و با دست خالي هم پيروز است «کلا ان معي ربي سيهدين» خدا با من است راه را نشانم مي‌دهد. روزهاي دهه فجر و پيروزي انقلاب اسلامي‌، در کلام امام انقلاب نشانه و آيه بندگي خداست. عظمت اين روزها در انتساب آن‌ها به خداي تعالي است و دليل خدايي بودن اين روزها بندگي آحاد يک ملت در اين روزهاست. روزهايي که تک‌تک آحاد يک ملت «لله» قيام کردند و اعلام کردند که همه ما «لله» هستيم و همه چيز «لله» است. امير المؤمنين عليه السلام در خطبه‌اي پس از بازگشت از نبرد صفين‌، همين شهادت لله را «عزيمت ايمان» و «فاتحه احسان» بندگان خدا مي‌خوانند. اين روزها روزهاي آغاز ايمان و احسان ملت ايران است. پيروزي انقلاب و استقرار جمهوري اسلامي‌، تنها نمود و ظاهر اصل حرکتي است که اين ملت به رهبري امام براي بندگي خدا آغاز کردند.

«انقلاب اسلامي » هويت و باطن قيام مردم و « جمهوري اسلامي » ظاهر و صورت آن است. انقلاب اسلامي يک گرايش حزبي و سياسي نيست‌، يک مکتب است. مخاطب اين مکتب «انسان» و معلّم اين مکتب « انسان کامل » و آموزه‌هاي اين مکتب « انسانيت » است. محدود کردن انقلاب اسلامي به جمهوري اسلامي‌، مثل محدود کردن انسان به بدن اوست. بدن تنها ابزار و مرکبي براي انسان در اين دنياست و اگر انسان بخواهد خود را با همه شکوه و عظمت نفخه الهي در اين بدن محدود کند، جز خستگي و ملال نصيبي نخواهد داشت. دنيا محدود است‌، زمان آن محدود است‌، مکان آن محدود است‌، ابعاد زندگي در دنيا محدود است و تنها نشانه‌هايي از حيات حقيقي را در خود دارد. اگر بخواهيم « انقلاب اسلامي » را در محدوديت‌هاي جمهوري اسلامي جستجو کنيم که بدن آن و صورت دنيايي آن است‌، نخواهيم يافت و بر گمگشتگي‌مان خواهيم افزود. انقلاب اسلامي الهامي الهي بر قلب امام بود. انقلاب از جهت اتصال آن به غيب عالم‌، راه‌حل مسايل خود را پيشاپيش مي‌شناسد. نمونه‌هاي درخشاني در تاريخ انقلاب اسلامي‌است که نشان مي‌دهد در شرايطي که دشمنان باور نمي‌کردند که هيچ انقلابي بتواند از اين شرايط به سلامت عبور کند‌، مي‌ديدند که براي انقلاب اسلامي هر چيز لازم است‌، پيشاپيش حاضر است. اميرالمؤمنين(ع) حکمت بعثت انبيا را چنين تبيين مي‌کنند که :

« فبعث فيهم رسله و واتر اليهم انبيائه ليستادوهم ميثاق فطرته و يذکروهم منسي نعمته و يحتجوا عليهم بالتبليغ و يثيروا لهم دفائن العقول و يروهم آيات المقدره»

انقلاب اسلامي در ادامه راه انبياء عليهم السلام بر‌اساس اين پنج اصل بنا نهاده شد:

الف– ميثاق فطرت

هر انساني بر اساس خلقت الهي خود مخاطب انقلاب و دعوت فطري آن به سوي حقيقي ترين حقايق عالم است. عهد و ميثاقي بر بندگي خدا.

ب- يادآوري نعمت فراموش شده

گم شده انسان در اين جهان به هم پيوسته‌، خود اوست و او خود حقيقي خود را تنها در پرتو انسان کامل پيدا مي‌کند. حقيقتي که همه اجزاء اين عالم را به هم پيوند داده‌، ولايت انسان کامل است.

ج- اتمام حجت با تبليغ

با رساندن اين پيام دروني از باطني ترين ابعاد وجودي انسان‌، حجت بر او تمام مي‌شود و راه انتخاب حق و باطل بر او گشوده مي‌شود و او از استضعاف حقيقي که ناتواني از انتخاب حق و باطل است نجات مي‌يابد.

د- اثاره دفائن عقول

زير و رو کردن و کشف دفينه‌ها و گنجينه‌هاي عقول انسان‌ها رسالت انبياء براي به آسمان بردن انسان‌هاست. به اين اثاره است که قيامت انسان برپا مي‌شود و حقيقت حيات رخ مي‌نماياند.

« يعلمون ظاهرا من الحيوه الدنيا و هم عن الآخره هم غافلون » (الروم/7)

تنها ظاهري از حيات دنيا مي‌دانند و آنان از آخرت غافل‌اند. آخرت باطن دنيا و حقيقت زندگي دنياست. آخرت عالمي‌نيست که بعدا بيايد يا مرحله‌اي که بعدا وارد آن شويم. قيامت و آخرت جمهوري اسلامي‌، اثاره اسلامي است که الان هم قائم است. و هر انساني که بخواهد خود را پيدا کند با آن زير و رو مي‌شود و دفينه‌هاي عقل خويش را مي‌شناسد.

ه- نشانه‌هاي قدرت الهي

انسان با اثاره از عالم جهل خارج و به عالم عقل وارد مي‌شود. حضرت امام در شرح جنود عقل و جهل‌، تفصيل اين ورود را آورده‌اند.

« الهي جنود عقل و رحمان را در باطن قلب ما بر جنود جهل و شيطان غلبه ده و خرگاه معرفت خود را در بسيط روح ما بپاي دار و چشم اميد ما را از غير خود کور فرما، و به خود و معارف خويش روشني بخش‌، و دست تصرف شيطان و جنود او را از مملکت باطن ما قطع کن، و آن را به تصرف خود آورد... »

از سوي ديگر انقلاب اسلامي يک « امانت داري عظيم » است. صاحب اين زمان و اين دار و اين اثاره و انقلاب‌، انسان کامل است. بندگي و زندگي امام با پيروزي انقلاب به ثمر نشست و بذر وجودي انسان کاشته شد. از اين جهت است که او منتظر رؤيت خورشيد است که اين شعاع وجودي به موطن اصلي خويش بازگردد.

ذات انقلاب اسلامي « انتظار » است. البته انتظاري منزه از هر گونه « توقع» و سرشار از آمادگي.

امام انقلاب هنگام ورود و پس از پانزده سال تبعيد‌، مستقيم به زيارت کساني مي‌رود که به زندگي حقيقي رسيده اند و حيات حقيقي را نشان مي‌دهد:

« بسم الله الرحمن الرحيم

ما در اين مدت مصيبت‌ها ديده‌ايم، مصيبت‌هاي بسيار بزرگ و بعضي پيروزي‌ها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بوده، مصيبت‌هاي زن‌هاي جوان مرده، مردهاي اولاد از دست داده، طفل‌هاي پدر از دست داده.

من وقتي چشمم به بعضي از اينها که اولاد خودشان را از دست داده‌اند مي‌افتد، سنگيني در دوشم پيدا مي‌شود که نمي‌توانم تاب بياورم. من نمي‌توانم از عهده اين خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآيم، من نمي‌توانم تشکر از اين ملت بکنم که همه چيز خودش را در راه خدا داد، خداي تبارک و تعالي بايد به آنها اجر عنايت فرمايد.»

انتهاي پيام/ 4030 https://www.asrehamoon.ir/vdca66ni.49nma15kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما